ستون دین

هر چیزی که برای شناخت و خواندن نماز برای رستگاری نیاز است.

ستون دین

هر چیزی که برای شناخت و خواندن نماز برای رستگاری نیاز است.

نماز جماعت با زن و فرزندان

استاد میرزای قمی مرحوم سید حسین خوان ساری هرگز نماز شب و زیارت عاشورا و نماز جماعت را ترک نمی کرد و هر گاه به مسجد نمی رفت،در منزل با زن و فرزند خود نماز جماعت می خوان.بسیار با انصاف بود و با افراد مستمند مواسات می ورزید و در اصلاح امور مسلمان ها ، اهتمامی عجیب داشت.حاکم شهر خوان سار دستورداد مخصوص وی،یک مسجد جامع ساختند که همیشه نماز جمعه و جماعتش ، در آن مسجد بر پا می شد.


منبع

سیمای فرزانگان/169

نمازگزار شهید

معاویه امر به قتل حجر نمود.او مهلت خواست که دو رکعت نماز بخواند.مهلت دادند.پس وضو گرفت و نماز خواند و در هر دو طول داد.به او گفتند مگر می ترسی؟ گفت:من هیچ وقت وضو نگرفته اممگر این کهنماز خوانده ام و هیچ نمازی سبک تر از این نخوانده ام و اگر هم بترسماز ایناست که تیغی آمیخته و کفنی گسترده و قبری کنده می بینم.به او گفتند که گردنت را دراز کن.فرمود که این خون ریخن است و من اعانت در آن نمی کنم.پس آن دم گردنش را زدند.


منابع

الکلام یجرالکلام/1/164

نماز کلاغی

امام باقر(ع) نقل می فرماید که پیامبر خدا (ص) در مسجد نشسته بودند،ناگهان به نماز ایستاد،اما رکوع و سجودش را شتاب زده و نا تمام انجام می داد.رسول خدا (ص) فرمود:او مانند کلاغیمنقار به زمین می زند.اگر او بمیرد و نمازش همین گونه باشد،به غیر از دین من مرده.


منبع

معراج سبز/27

گریه در نماز

شخصی از بزرگی سوال نمود که:اگر کسی در نماز گریه و زاری بکند آیا نماز این شخص باطل می شود؟آن بزرگ در پاسخ فرمود:باید دید که علت گریه ی نماز گزار چیست؟اگر از شوق خدا و ترس از نافرمانی او و پشیمانی و ندامت از گناه گریه می نماید،این گریه باعث کمال نماز او است و سبب نزدیکی او به خدا می گردد.

و اگر برای درد بدن و یا برای مصیبت زن و فرزند و نزدیکان و یا برای کارهای دنیوی و مادی باشد،نمازش باطل می گردد و این نماز او هیچ ارزشی نزد خدا ندارد.


فضیلت های فراموش شده/109

عالمی که با نماز از دنیا رفت

امام محمدبغدادی داماد عمرالخیامی میگوید:

خیاممشغول مطالعه الهیات ،کتاب شفا بود.چون بهفصل واحد و کثیر رسید ،چیزی در میان اوراق مطالعه نهاد و مرا گفت:

جماعت را بخوان تا وصیت کنم،چون اصحاب جمع شدند به شرائط قیام نمود و به نماز مشغول شد و از غیر اعراض کرد و نماز عشا بگزارد و روی بر خاکنهاده و گفت:((پروردگارا با اندازه ی فراخوار علمم تو راشناختم.پس مرا بیامرز چون جز معرفت و شناخت تو وسیله ای برای آمرزش خود ندارم))این را گفت و جان بهحق تسلیم کرد.


منبع

داستان عارفان/126